مقاله کوتاه

به گزارش روابط عمومی پویش ملی در بهشت؛ در این نوشتار می کوشیم برخی از ابعاد شخصیت رفیع امام را به رشته تحریر در آوریم:

یکم:علم
امام خمینی در شاخه ها و شعبه های  گونه گون دانش دینی متضلع و به جایگاه رفیعی دست یازیده بود.ایشان از عالمان،فقیهان،فیلسوفان ،اصولیان و عارفان برجسته بود.در فلسفه به بالاترین سطوح این دانش عمیق و دامنگستر دست یافته و سالیان متمادی نیز در سطح عالی به تدریس درسهای برگزیده ای چون اسفار صدرالمتالهین و الاهیات شفای ابن سینا پرداخته بود.در فقه و اصول نیز بر قله های رفیع این دو دانش- که نسبت وثیقی با افعال دنیوی مردم و استنباط حکم شان دارد-ایستاده بود.در عرفان نظری امام به مراتب والای این دانش شریف و راقی در رسیده و در عرفان عملی نیز عارفی صاحب حال و مقام بود که عالی ترین مراتب عرفانی یعنی مقام فنا را درنوردیده بود.

دوم :اجتهاد پویا
در نخستین بخش این نوشتار،اولین ویژگی امام خمینی برکشیده شد.گفته آمد که امام در اصناف مختلف دانش دینی متخصص و چابک دست بود اما این ویژگی،ایشان را منحصر به فرد و استثنایی نساخته بود؛ زیرا در طول تاریخ پس از غیبت امام عصر عج عالمان،فقیهان،فیلسوفان،عارفان و شاعران طراز اول و صاحب مکتبی طلوع کرده اند که امام در مقام شرح ثار آن گنجینه های گرانسنگ بر آمده و استفاده های شایان برده است.به عنوان مثال امام در عرصه فلسفه از دانش آموختگان فلسفه حکمت متعالیه صدرایی و  در عین حال شارح آثار او بود.

در عرفان نظری امام  متاثر از عرفان ابن عربی بود و کتاب فصوص الحکم او را نزد عارف نامدار، حکیم شاه آبادی فرا گرفته بود.در دانش اصول نیز امام از اصحاب مکتب قم و متاثر از استاد برجسته خویش مرحوم آیت الله بروجردی بود. معتقد به فقه جواهری بود و آن رادر عین سنتی بودن پویا می شمرد.این بخش از نوشتار هم ناخواسته تکمله ای شد بر بخش نخستین.بخش دوم به شرح خواهد آمد.

در دو بخش نخستین نوشتار،مکانت علمی امام را کاویدیم.در این بخش به ویژگی برجسته دیگر امام یعنی سنخ اجتهاد ایشان می پردازیم.

اگر نتوان امام را صاحب یک مکتب فقهی به شمار آورد به یقین می توان گفت که ایشان نظرا و عملا تحولی بنیادین و ساختاری در متد اجتهاد فراهم ساخت.نگاه اجتماعی و حکومتی به فقه،وارد کردن مکان و زمان به عنوان عناصر تعیین کننده در اجتهاد ،روز آمد ساختن فقه و  پاسخ گویی آن به نیازهای دمادم نوشونده آدمیان از آن جمله است.البته امام روز آمد ساختن فقاهت را در ادامه تکیه بر فقه سنتی و پاسداشت سیره سلف صالح در تکیه و استفاده از منابع اصیل دینی می دانست و اجتهاد پویا را در مقابل اجتهاد سنتی عرضه نمی کرد بلکه آن دو را هم آهنگ و هم افزا می دانست.

بر همین اساس نظریه مهم ولایت فقیه اگر چه در آثار فقیهان برجسته شیعی بروز و ظهور داشت اما امام به آن جایگاهی عمیق تر و وسیع تر بخشید.فقاهت امام متاثر از اندیشه های فلسفی،عرفانی،کلامی و اجتماعی اوست و همین مساله باعث شد که ایشان به شیوه های فقهی در عین اصیل بودن طراوتی تازه ببخشد و بنیادی نو دراندازد.

ایشان در منشور روحانیت که مرام نامه فقهی و حکومتی ایشان است می نگارد:زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد است مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند.ایشان در فرازی دیگر می نگارند:
داشتن بصیرت و دید اقتصادی ،اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان،شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و درک موقعیت و نقاط ضعف و قوت دو قطب سرمایه داری و کمونیرم که در حقیقت استراتژی حاکم بر جهان را ترسیم می کنند از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.

سوم:مصلح دینی
در بخش پیشین گفته شد که امام در شیوه اجتهاد طرحی نو در انداخت و بر روز آمد ساختن آن اهتمامی ستودنی داشت و در تحقق این ایده کامیاب بود.نشان توفیق آن حضرت در نظریه فقهی -کلامی ولایت فقیه بود؛ هم در نظریه پردازی و هم در عینیت بخشی به آن.

این توفیق امام را می توان تعمیم بخشید و در جامه اصلاح دینی عرضه نمود.و وجه بارز ممتاز بودن امام خمینی در میان شخصیت های بزرگ همین است.البته در تاریخ به ویژه در دو قرن گذشته مصلحان دینی طلوع کرده اند اما به عظمت و جامعیت امام نبوده اند و آن چه که آرزوی تحقق آن را داشتند در قواره ی اصلاح دینی امام خمینی نبود.امام توانست نظریه خود را علاوه بر گسیل داشتن در میدان رقابت با مکاتب گونه گون به ویژه مکتب لیبرالیزم و مارکسیزم و پنجه در پنجه آنان افکندن،تحقق عینی بخشد و در شکل یک حکومت دینی سال ها رهبری نماید.

دینی که امام خمینی عرضه می نمود علاوه بر آنکه دغدغه هدایت فرد را داشت اهتمام به اجتماع و هدایت اجتماع نیز داشت و از همین منظر بود که آن بزرگوار داعیه جدا ناپذیری دین از دولت داشت و تمام دین را سیاست می دانست.مساله جدایی دین از سیاست می رفت که به عنوان امری محتوم حتی در حوزه ها رسوخ یابد و پیش فرض برخی روحانیان گردد.امام دین را از پستوی تنگ سینه حوزه آن روز بیرون کشید و به فراخنای متن اجتماع برکشید. و البته برای تحقق این مهم خون دلها خورد.

چهارم: پیشوایی
در بخش های پیشین مستوفا برخی از اوصاف والای امام خمینی تبیین شد.داعیه این نوشتار آن بود که امام پس از معصومان علیهم السلام شخصیت برجسته تاریخ اسلام و ایران است.در میان گفته آمد یکی ار ویژگی هایی که امام را برکشید عبارت بود از مصلحیت دینی.امام در قامت یک مصلح، دین را از تنگناب فردیت به فراخنای اجتماع و حکومت سوق داد و این امر بسیار مهم یکی از عناصر عظمت امام بود.

اما عظمت امام تنها در وجه اصلاح گری دینی خلاصه نشد بلکه آنچه را که به صورت نظریه عرضه نمود جامه تحقق پوشانید و آنچه را که تحقق بخشید رهبری نمود.در واقع سه وجه عظمت امام خمینی عبارت است از: اصلاح گری دینی،تحقق بخشیدن این اصلاحات در قامت یک نظام حکومتی مستقر و سپس پیشوایی این نظام حکومتی برای دستیابی به اهداف و آرمان هایش.آرمان هاب این نظام مستقر عبارت بود از استقلال،آزادی،عدالت،پیشرفت در سایه معنویت و اخلاق دینی.امام منظومه ای جامع و کامل برای اعتلای فردی و اجتماعی ارایه کرد و به تعبیر دیگر آنچه از خوبی که دیگران داشتند در منظومه فکری اش تنها داشت.

بخش پایانی: معماری جمهوری اسلامی
در بخش پیشین سه وجه عظمت امام خمینی را که عبارت بود از اصلاح گری دینی،متحقق ساختن این اصلاحات در قواره حکومت مستقر دینی و پیشوایی این نظام مستقر برشمردیم.

در این بخش به اهمیت نوع نظامی که امام شالوده آن را افکند می پردازیم.

حکومت مورد نظر امام که به صراحت آن را اعلام نمود "جمهوری اسلامی" بود و آن را به رای جمهور گذاشت و قاطبه ملت آن را پذیرفت.نظام ما دینی و اسلامی است چون قاطبه ملت ایران مسلمان و اقلیت ها نیز متدیند و چون خواست تاریخی مردم حاکمیت دین خدا بر سرشت و سرنوشت شان است طبعا حکومت مطلوب مردم ،دینی خواهد بود.حکومت دینی در راستای هویت فرهنگی مردم ایران است.

رکن دیگر نظام ما مردمی است چون بنا بر دیدگاه امام خمینی -که مقام معظم رهبری نیز اخیرا بر آن تاکید کردند-حکومتی، مقبولیت و مشروعیت مردمی دارد که برخاسته از جان مشتاق یکایک مردم باشد و اسلام حکومتی  که با زور و اجبار بر مردم تحمیل شده باشد را مشروع نمی داند.

با نگاه به برخی آموزه های دینی که بر مشورت با مردم،خیر خواهی مردم نسبت به حاکم،نظارت مردم بر حاکمان،استیفای حقوق مردم از حاکم بدون لکنت زبان،امر به معروف و نهی از منکری که معطوف به عملکرد حاکمان است و حضور و حمایت مردم در شالوده افکنی حکومت دینی(لولا حضور الحاضر...) ما را به این حقیقت رهنمون می شود که جمهوری اسلامی یا مردمسالاری دینی ،برخاسته از حاق متون دینی است و اندیشه ای وارداتی نیست.البته خوشوقتانه بشر امروز نیز به این نتیجه رسیده است که شیوه کم هزینه و عاقلانه حکمرانی و جابجایی و توزیع قدرت همان مردمسالاری و دموکراسی است.

البته روشن است که نوع مردمسالاری حاکم بر ایران مردمسالاری دینی است و متفاوت با مردمسالاری از نوع لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی است.در مردمسالاری دینی حقیقتا مردم ارباب قدرت و ناظر بر و پرسشگر از قدرتند و حکومت خادم و مسوول و پاسخگوی عملکرد خویش در برابر مردم است.

در مردمسالاری دینی اگر اذهان  و رای مردم با ترفندهای تبلیغاتی و رسانه ای یا بااستخدام مفاهیم ارزشی و مقدس برای دستیابی به مقاصد شخصی و حزبی و نه دینی و اخلاقی و انسانی مدیریت شود نه مردمسالاری تحقق پیدا کرده است و نه اسلامیت.کار بزرگ امام آن بود که بر اساس اجتهاد روشمند و روز آمد خود نظام اصیل و مترقی جمهوری اسلامی را پی افکند و امروز ما موظفیم هم از اسلامیت نظام و هم جمهوریت نظام پاسداری کنیم و نگذاریم هیچ یک از این دو رکن تضعیف یا کم رنگ شود.بعون الله تعالی

کد خبر 8909

برچسب‌ها

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.