نماز دروازه‌ای به باغ امید

مجموعه پژوهش های فرصتی برای رویش معنوی نوباوگان با قلم دکتر فرهاد ترابی، دکترای علوم و قرآن و حدیث و معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان البرز منتشر شد.

به گزارش روابط عمومی پویش ملی در بهشت؛ مجموعه پژوهش های فرصتی برای رویش معنوی نوباوگان با قلم دکتر فرهاد ترابی، دکترای علوم و قرآن و حدیث و معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان البرز منتشر شد.

فرصتی برای رویش معنوی نوباوگان
8-نماز دروازه ای به باغ امید

چندى پيش سازمان يونسكو پرسشى را مطرح كرد كه شاخص حيات اجتماعى يك جامعه چيست‌؟ اين به زبان خودمان يعنى از كجا بفهميم جامعه‌اى زنده است يا مرده‌؟!

عده‌اى نشستند و فكر كردند و با تحقيق و تفحص به پاسخ‌هايى دست يافتند. نخبگانى اين پاسخ‌ها را تجزيه و تحليل كردند و سرانجام بهترين آنها را معرفى نمودند. مى‌خواهيد پاسخ برگزيده را بدانيد؟

جامعه‌اى زنده است كه در ميان افراد آن اميد به زندگى و اميد به آينده موج بزند.
... و خودكشى، يعنى يأس و نااميدى مطلق از زندگى و آينده.

اين نتيجه يك تحقيق بين‌المللى؛ اما چند كلمه هم از نتايج يك تحقيق وطنى بشنويد. در تابستان سال ۷۷، يكى از فارغ‌التحصيلان دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى، جهت نوشتن پايان‌نامۀ دكتراى خويش به ابتكار جالبى دست زد. او در مركز پزشكى لقمان (بيمارستان مسمومان تهران) حاضر شد و با يكصد تن از پسران نوجوان و جوانى كه در فاصله سنى ۱۶ تا ۳۰ سالگى بودند و به قصد خودكشى، اقدام به مصرف سم كرده بودند، مصاحبه كرد.
انتخاب اين گروه سنى چندان تصادفى نبود. او پيش از آن مى‌دانست كه ۷۰ تا ۸۰ درصد از موارد خودكشى در مملكت ما، بين جوانان ۱۶ تا ۳۰ ساله اتفاق مى‌افتد.

در اين بررسى، ۳۷ درصد افراد به خاطر شكست‌هاى عشقى، ۲۱ درصد به خاطر بيمارى‌ها و اختلالات روحى و روانى، ۲۰ درصد به خاطر اختلافات خانوادگى، ۷ درصد بخاطر از دست دادن حمايت‌هاى اجتماعى، تحقير و بى‌توجهى از سوى ديگران، ۶ درصد به خاطر بلندپروازى و توقعات بيجا، ۴ در صد به خاطر تهمت و ۲ درصد به جهت مشكلات مالى اقدام به خودكشى كرده بودند. ۳ درصد افراد هم دلايل ديگرى براى اقدام خويش داشتند.

از اين حرف‌ها بگذرم و برگردم به كلام نخست خويش: كشف يك ارتباط! يافته‌اى بسيار مهم و اساسى.
در اين بررسى از كل افراد مورد تحقيق، تنها ۶ درصد گفته‌اند كه در طول ۶ ماه گذشته نمازهاى واجب خود را مرتب خوانده‌اند؛ در حالى كه ۹۴ درصد باقيمانده يا اصلاً اهل نماز نبوده‌اند و يا به ندرت و گاهى اوقات نماز خوانده‌اند.

خيلى‌ها در توجيه اينكه آدم‌هاى مذهبى كمتر دست به خودكشى مى‌زنند، قلم‌فرسايى كرده‌اند. گفته‌اند كه آنها داراى عزت نفس و مسئوليت اخلاقى‌اند. اعتقاد به بخشايش خدا و مبارزه با وسوسه‌هاى شيطانى (نظير خودكشى) دارند و به عدالت خدا و روز واپسين معتقدند!

بگذاريد من هم جمله‌اى بگويم: كسى كه وضو مى‌گيرد و در مقابل خداى خويش سر به سجده مى‌نهد و از اعماق جان فرياد مى‌زند:
عزم آن دارم كه امشب مستِ مست
پس به يك ساعت ببازم هر چه هست

وقتى از همه جا بريده شود و تار و پود اميدش از همه بگسلد، باز هم جايى دارد كه چشم به سوى او گرداند و در لايه‌هاى تودرتوى جان خويش به او و مهربانى‌هاى او دل خوش كند.

اين سرمايه بزرگى است كه ديگران ندارند و اسف‌بارتر آنكه يك عمر از نداشتن آن هم بى‌خبرند!

شاهکار های ادبی
از دیر باز این سؤال رخ می نموده که اگر نشان معجزه، بی مانندی آن است و ناتوانی از همانند سازی، پس بسیاری از شاهکار های ادبی جهان نیز معجزه است، چون همانند ندارد.

آثاری چون شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، و گلستان سعدی در ایران. و آثاری چون «هملت» شکسپیر «سنگهای گرسنه» تاگور، «خاطرات خانهاموات» دستایوسکی، «مردی که می خندد» و «بینوایان»ویکتور هوگو، «ایلیاد» هرمر، «مادر» ماکسیم گورکی، و.. .
پاسخ این است:
1-این آثار برتر و شگفتی زا هست، ولی خارق العاده نیست. (البته هر خارق العاده ای هم معجزه نیست).
2-پدید آورندگان این آثار هیچ گاه ادعای نبوت نداشته اند و هیچ گاه تحدی نکرده اند یعنی دعوت به مانند سازی نکرده اند تا انگیزه های روانی و اجتماعی برای همانند آوری تحریک شود.
3-این آثار مانند آوری شده است.

به مثال حافظ شاعر ارجمند فارسی که شکوه شعرش واژه ها را به حقارت می نشاند، مانند های بسیار در راستای تاریخ برای شعرهای او ساخته شده است. و به همین انگیزه هنگام تصحیح نسخه های دیوان حافظ، شعر شناسان و نسخه دانان سخت در تردید می مانده اند که آیا این غزل حافظ است یا نیست.

در زمان ما نیز آیت الله محیی الدین الهی قمشه ای برای یکی از بهترین غزلهای حافظ مانند سازی کرده است. من ابتدا غزل حافظ و آنگاه غزل الهی قمشه ای را می آورم:
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی                 لطف کردی سایه ای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت                  حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
گوی خوبی بردی از خوبان خُلُخّ شاد باش                   جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی
هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت       زان میان پروانه را در اضطراب انداختی
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما                       سایة دولت بر این گنج خراب انداختی
زینهار از آب آن عارض که شیران را از آن                 تشنه لب کردی و  گردان را در آب انداختی
خواب بیداران ببستی و آنگه از نقش خیال                 تهمتی بر شبروان خیل خواب انداختی
پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه             وز حیا حور و پری را در حجاب انداختی
باده نوش از جام عالم بین که بر او رنگ جم           شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی
از فریب نرگس مخمور و لعل می پرست                 حافظ خلوت نشین را در شراب انداختی
وز برای صید دل در گردنم زنجیر زلف                    از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی
نصرة الدین شاه یحیی آنکه خصم ملک را               از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی
غزل مرحوم الهی قمشه ای
دوش بر ماه از شکنج طرّه تاب انداختی                   پرده مشکین شب بر آفتاب انداختی
رونق گلزار بردی جلوة مه کاستی                            آفتابا هر گه از رویت نقاب انداختی
هرگز امید رهایی نیست صیدی را که سخت             در کمند طرة پر پیچ و تاب انداختی
زآتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی                    وز شرارش دفتر فکرم در آب انداختی
تا نیفتد بر رخت جز چشم پاک عاشقان                 بر رخ از زلف سیه مشگین نقاب انداختی
زلف را بر پیچ و تاب انداختی بر رخ که باز              در صف دلهای بی تاب اضطراب انداختی
زاهد اندر رقص و صوفی در سماع انگیختی             وجد و مستی در سر هر شیخ و شاب انداختی
کشتی عشاق بشکستی به دریای فراق                      چون شکستی، مردم چشم اندر آب انداختی
وه چه سرانگیختی کز چشم مست دلفریب             چشم بیداران عالم را به خواب انداختی
طایر دل در خور شاهین عشق آمد که دوش            بهر صیدش زلف چون پر ّ غراب انداختی
غنچه را چون عاشقان دلتنگ کردی زان دهان        وزلبت خون در دل لعل خوشاب انداختی
تشنگان را چون الهی گاه در دریای عشق                غرق کردی گه بصحرای سراب انداختی
این غزل نمونة بارز همانند آوری است نه چرند های مسیلمه دروغ پرداز. یک نکته قابل توجه است که در غزل حافظ واژه ناآشنا و ناهنجار خُلُخّ بکار آمده لیکن در غزل آقای الهی قمشه ای همانند آن نیست.

کد خبر 8722

برچسب‌ها

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.