کیمیای امانتداری

در این خصوص، قرآن کریم، خطوط کلی قراردادها را بیان داشته است، و فقیهان نیز، بر پایه همان قوانین فراگیر، زیرشاخه های معاملات و پیمان های مالی را در پژوهه ای گسترده با عنوان کتاب بیع و تجارت تحت مطالعه قرار داده اند، و نتایج ارزنده ای از میان این پژوهش ها به بار نشسته است. 

به گزارش روابط عمومی پویش ملی در بهشت؛ قسمت ششم این شیوه نامه با موضوع کیمیای امانتداری را می توانید مشاهده کنید.

بخش نخست
«وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (مؤمنون/۸)؛ «و آنان كه امانت ها و پيمان خود را رعايت مى‏ كنند»

از  دمِ  صبحِ  ازل، تا  آخرِ شام  ابد      *      دوستىّ و مِهر، بر يك عهد و يك ميثاق بود

آیه ای تنگواژ و فراخ معنا؛ در تنگنای فشردگی و فراخنایی معنایی (هنر ایجاز)؛ اصول زیستنامه اجتماعی خداباوران، و مانیفست آرمان شهری مردمان را طرح ریزی کرده است. زیرا زیستن در جامعه ای، شیرین و لذت بخش است که اصل اعتماد در آن اجتماع، چون دُر شاهوار بدرخشد. اما دریغ و دردا که این واژه در فرهنگ عملی جوامع، در عین زیبایی، از کمیاب ترین جامگان فاخر بر قامت مردمان است؛ نیز، قرآن باوران را همین تک مروارید رشته ی بندگی بس، تا در مراکز آکادمیک قانون گذاری و سازمان های بین المللی، به خود ببالند که اکسیر حیات و کیمیای سعادتِ دُنیی و عُقبی، تنها در یک آیه سخن داشته؛ و هزار افسوس و اندوه که میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است؛ وای که چه سان فاصله ای است میان مسلمانان و راهبردهای وحیانی!  که پیامبر امّت ناله سر می دهد که: ای پروردگار، [فغان و فریاد] از مردمانی که صحیفه تو را به کناری وانهاده اند (فرقان/30) و چشم حسرت به آن سوی باخترزمین دوخته اند، و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد. 

راغب اصفهانی در تبیین واژه أمانت می نویسد: «واژه امانت مصدری است همانند أمن و أمان که در اصل، به معنای آرامش درونی و فقدان ترس است؛ و این واژه در دو حالت به کار می رود: یکی، هنگامی که انسان هیچ نگرانی از چیزی که او را تهدید کند، نداشته باشد، [همان نعمتی که بسان ماهیِ در آب، ارزش آن شناخته نگردد]؛ و دیگری، به آن چیزی که سپرده شده – چه مال و چه اسرار و مانند آن – و از کسی بخواهند که آنها را حفظ کند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص190) و کاملاً، روشن است که مقصود از امانت در این آیه، معنای دوّم باشد، یعنی، چیزهایی که [به رسم امانت] به ما سپرده می شوند. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(نساء/58)؛ «خداوند به شما فرمان مى‏ دهد كه امانت ‏ها را به صاحبان آنها باز گردانيد»

هم چنین، واژه راعُونَ به معنای مراقبت و پاییدن تمام و کمال است. (معجم مقاييس اللغة ؛ ج‏2 ؛ ص408)

از سوی دیگر، اگر این سپرده به گونه ای باشد، که فرد امین اجازه استفاده از آن را داشته باشد، عاریه گویند.

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست     **         روزی رخ اش ببینم و تسلیم وی کنم

چیزهایی که از دوستان و آشنایان به صورت امانی تحویل می گیریم، مانند کتاب، نردبان، لب تاب، دوربین، و جز آنها، زیرمجموعه ی این آیه به شمار آیند، و می بایست بهره برداری از آنها، بدون هیچ صدمه ای، صورت پذیرد، و در زمان توافق شده، به صاحبان اش بازگردانده شود، قانونی که بیش تر افراد کارنامه خوبی در اجرای آن ندارند.  

ولی اگر اجازه ی بهره برداری از آن را نداشته باشد، به آن سپرده، ودیعه گویند؛ و گاه این امانت، زیرشاخه حقوق معنوی قرار می گیرد، مانند سپردن اسرار به شخصی امین که نباید فاش گردد. 

امّا با این همه، امانتی نزد ما انسان ها سپرده شده، که به اندازه ای سنگین و گرانسنگ است که ظرفیت پذیرش آن، جز در ساختار متافیزیکی انسان، در هیچ آفریده ای یافت نمی شود. «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» (احزاب/72) 

«ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمانها و زمين و كوه‏ ها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود». 

امانت در این آیه، جایگاه قائم مقامی و جانشینی تمام و کمال پروردگار کیهان و اورنگ {ملک و ملکوت} است که در این میانه، تنها اين انسان است كه ساختار پیچیده آن به گونه ای طرّاحی شده که پس زمینه اش، آمیزه ای از ظلمت و جهل بوده و هيچ نورى ندارد، پس به مانند سیّارگان، توان انعكاس نور و قابليت حمل امانت را دارد. چنان كه زمين به خاطر تيرگى ‏اش ، قابليت انعكاس نور خورشيد را دارد.

بنابر این، ظلوم و جهول بودن و فقدان نورانيت در انسان و در نتیجه، قابليت انعكاس  نور در او، علت پذیرش این امانت سهمگین است. مانند شيشه كه به دلیل شفّافیت، قابليت انعكاس نور خورشيد را ندارد، ولى اگر پشت آن را جيوه بسایند، تیرگی می یابد و نور آفتاب با برخورد به آن منعكس مى ‏شود. پس انسان در عين ظلوميت و جهوليت، مظهر تمام اسما و صفات حضرت حق سبحانه مى‏باشد.

ظلومى و جهولى، ضد نورند                    و ليكن مظهر عين ظهورند

چو پشت آينه باشد مكدّر                        نمايد روى شخص از روى ديگر

شعاع آفتاب از چارم افلاك‏                     نگردد منعکس جز بر سر خاک
        
 
 بخش دوّم

اما واژه  عَهد دارای معناهای گوناگونی است، از قبیل: سپردن، مسئولیت، تعهد، پیمان، وعده، دوره، زمان، سوگند. (نک: فرهنگ معاصر عربی- فارسی، ۴۶۵) و در این آیه، به معنای پیمان و تعهدی است که فردی به دیگری می سپارد، و انجام مسئولیتی را می پذیرد.

بر مبنای این آیه، مومنان می بایست پیمان ها و قراردادها و توافق نامه هایی که با دیگران می بندند، پایبند باشند، و این پایبندی را می بایست تا زمانی که طرف مقابل متعهد به رعایت آن باشد، حفظ کنند، ولی اگر طرف قرارداد پایبند به اجرای مفاد پیمان و معاهده نماند، فرد مومن می تواند از تعهدات خود دست بردارد، و مقابله به مثل کند.

ما دست کم دارای سه نوع عهدیم: ۱. عهدی که خداوند با انسان ها بسته است. مانند: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ؛ وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ (یس/۶۰)؛ «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟ و اين كه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست» و «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (احزاب/۳۲)؛ از ميان مؤمنان مردانى ‏اند كه به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا كردند. برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند».

عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست            این عشق تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست

این مومنان عهد بسته اند که با منش جوانمردی و عزت مندی و آزادگی زندگی کنند، و در برابر دشمنان عَنود سر فرود نیاورند، و پیوسته با آنان بجنگند، و در برابر دیگر مومنان، فروتن باشند. کسانی چون امام امیرالمومنین (ع)، عمار یاسر، اویس قرنی، و سردار دلها قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و هزاران مردان جا مانده از سرکشیدن جام عقیقی شهادت در دوران دفاع مقدس در این حلقه جای می گیرند ...... آه !! .....  که گوارایتان باد ای مردان مرد، و ای شیران بیشه حق ....... و «خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في‏ ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون‏؛ (مطففین/۲۶)؛ [باده‏ اى كه‏] مُهر آن، مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند»، و باده ای که آخرین جرعه ی آن بوی یار می دهد و نوشنده را از هر چه غیر اوست، می رهد.

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق        چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

نوع دوم، عهدی است که میان انسان ها بسته می شود، و هر یک از آنان تعهد می سپارند که پایبند پیمان ها و قراردادها بمانند. خداوند تعالی می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/۱)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به پيمانها (و قراردادها) وفا كنيد». 

در این خصوص، قرآن کریم، خطوط کلی قراردادها را بیان داشته است، و فقیهان نیز، بر پایه همان قوانین فراگیر، زیرشاخه های معاملات و پیمان های مالی را در پژوهه ای گسترده با عنوان کتاب بیع و تجارت تحت مطالعه قرار داده اند، و نتایج ارزنده ای از میان این پژوهش ها به بار نشسته است. 

نوع سوم، عهدی است میان ما با خداوند، مانند نذر و قسم، که اگر چنین عهدی با شرایط اش بسته شود، لزوم آور است. مانند آن که با خداوند عهد می بندیم، یا نذر می کنیم که اگر فلان خواسته مرا برآورده سازی، ده جهیزیه برای نوعروسان نیازمند هدیه می کنم.

بخش سوّم
در خصوص این دو ویژگی اجتماعی مهم، روایات فراوانی گزارش شده است که ما به چند نمونه از آنها بسنده می کنیم:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى‏ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ».(کلینی، الكافي (ط - الإسلامية) / ج‏2 / 162 / باب البر بالوالدين)؛ «سه چیزی است که خداوند در باره آنها به هیچ کس رخصت[تخلف] نداده است: بازگرداندن امانت به صاحب اش، چه فرد درست کرداری باشد، یا گناهکار؛ وفای به عهد و پیمان، نسبت به خوبان و بدان؛ نیک رفتاری با پدر و مادر، چه خوب باشند، و چه بد». 

در باره فرمایش خدای تعالی که می فرماید: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ، وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (مریم/۵۴)؛ «در اين كتاب، اسماعيل را ياد كن كه او درست‏ پيمان و فرستاده‏ اى پيامبر بود و كسان خود را به نماز و زكات فرمان مى‏ داد، و نزد پروردگار خود پسنديده بود». به گواه ریخت شناشی زبانی(المیزان،ج14، ص64) و گزارش های روایی، مقصود از اسماعیل در این آیه، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) نیست، بلکه او اسماعیل فرزند حزقیل است که خداى عزّ و جلّ به سوى مردم سرزمین اش گسیل داشت و آنان او را گرفته و پوست سر و رويش را كندند.... ( صدوق، علل الشرایع، ج1، ص78)

از امام رضا (ع) روايت كرده  اند كه فرمود: «هيچ مى ‏دانى چرا اسماعيل را صادق الوعد خوانده اند؟ عرض كردم: نه، نمى‏ دانم. فرمود: با مردى وعده كرده بود، در همان وعده گاه حاضر شده تا يك سال به انتظارش نشست‏؛ برخی زمان انتظار را سه روز گفته اند». (مجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏8، ص184) 

شاید مقصود از انتظار یک ساله، ماندگاری شبانه روزی و خوابیدن در تابستان و زمستان و زیر برف و باران بودن در آن وعده گاه نباشد، بلکه به گونه ای پایش بازگشت وعده دهنده، و پرس و جو از آمد، نیامد وی باشد.

«إنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الْمُؤْمِنُونَ‏ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ‏» (عاملی، وسائل الشيعة / ج‏21 / 276) «مؤمنان پای قول و قرارشان می ایستند»  

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع‏: «إِنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ وَ صِلَةٌ لِلْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةٌ للضعفا....» (اسکافی، التمحيص ؛ ص67)
 « دینداران نشانه هایی دارند که با آنها شناخته می شوند: راستگویی، امانتداری، وفای به عهد، صله ارحام، و مهرورزی با ضعیفان ..... ». 

مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع: لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ‏ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع قَالَ لِأَصْحَابِهِ عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَلَوْ أَنَّ قَاتِلَ‏ أَبِيَ‏ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ. (صدوق، معاني الأخبار، ص107)  «شما را به اداى امانت سفارش مى‏ كنم، اگر قاتل پدرم حسين بن على (ع) شمشيرى كه با آن پدرم را كشت، به من امانت مى‏ داد، آن را به وى بر مى‏ گرداندم.» 

«إنفَرِد بِسِرّك وَ لاتُوَدّعه حازِماً فَيَزِلّ، وَ لاجاهِلاً فَيَخُونُ.»( آمدی، غرر و درر، ص134)  : «راز خويش را تنها نزد خود نگاهدار وهرگز آن را نه در نزد شخص دورانديش به وديعه‏ گذار تا مبادا بلغزد، و نه نزد جاهل كه شايد خيانت نموده [وآن را فاش سازد] ».

کد خبر 4359

برچسب‌ها

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.