زیست نامه نمازگزاران راستین

مجموعه شیوه نامه های زندگی  (3)       

زیست نامه نمازگزاران راستین

قسمت نخست

به قلم: فرهاد ترابی 

«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»   به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب‏] خلق شده است. 

«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»  چون آسیبی به او رسد عجز و لابه كند. 

«وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»  و چون خيرى به او رسد بخل ورزد. 

«إِلاَّ الْمُصَلِّينَ»  جز نمازگزاران 

«الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»  همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى‏ كنند. 

«وَ الَّذينَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»  و همانان كه در اموالشان حقّى معلوم است، 

«لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» براى سائل و محروم. 

«وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ»  و كسانى كه روز جزا را باور دارند. 

«وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ» و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند. 

«إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ» چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمى ‏توانند بود. 

«وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»  و كسانى كه دامن خود را حفظ مى‏ كنند، 

«إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ»  مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت‏] مورد نكوهش نيستند. 

«فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ»  و هر كس پا از اين [حدّ] فراتر نهد، آنان همان از حدّ درگذرندگانند. 

«وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»  و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مى‏ كنند.
«وَ الَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ» و آنان كه بر شهادت هاى خود ايستاده‏ اند. 

«وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ»  و كسانى كه بر نمازشان مداومت مى‏ ورزند. 

«أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»  آنها هستند كه در باغهايى [از بهشت‏]، گرامى خواهند بود (معارج/19-35)

دیباچه
خداوندگار ن والقلم را سپاس که بار دیگر این بنده کمترین را بنواخت، و توفیق قلمفرسایی دوباره بنمود، تا در پیشکاری قرآن کریم، سومین نبشتار خویش، از مجموعه ی  شیوه نامه های زندگی، با عنوان  زیست نامه نمازگزاران راستین را به پیشگاه مؤمنان و مشتاقانِ قرآنِ ره نَمای عرضه دارم.      

با توجه به این که دوّمین مجموعه این نوشتار، در خصوص "مدل زندگی مؤمنانه" بوده، و بسیاری از ویژگی های نمازگزاران راستین، در چارچوب آن مدل قرار می گیرند، و هم چنین، بخشی از نمونه های پاسبانی نماز از نمازداران، در این آیات نهفته است، می توانیم این سوّمین گفتار را تتمّه ی نبشتار دوّم قلمداد کنیم.

دقیق ترین لابراتوار انسان شناخت
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»   به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب‏] خلق شده است. 
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»  چون آسیبی به او رسد عجز و لابه كند. 
«وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»  و چون خيرى به او رسد بخل ورزد. 
در آغاز، بر مبنای منطق پژوهشی خویش در نوشتارهای پیشین، کلیدواژگان آیه را کالبدشکافی می کنیم. واژه هَلُوع، مبالغه هَلَع به معنای آزمندی و بی تابی است. (نک: مقاییس اللغه، ج۶، ص۶۲؛ المصباح المنیر، ج۲، ص۶۳۹)؛ و  جَزُوع، نیز، مبالغه جَزَع، به معنای دلنگرانی، بی قراری، ناآرامی؛ هم چنین، مَنُوع، مبالغه مانع، به معنای بُخل و تنگ چشمی است.

این آیات، کاتالوگ انسان شناسی است، و سخت شگفت انگیز و حکیمانه! خداوند، با توجه به این که سازنده انسان است، کاملا ساختارهای فیزیکی و متافیزیکی انسان و خمیر مایه اولیه و ارگانیک او را می شناسد، و این اطلاعات گرانسنگ روان شناختی را بدون هیچ تردیدی و شاید و ممکنی بیان ، و با ادات تأکیدی إنَّ بر قطعیت سخن خود پافشاری می کند.  

این ویژگی روان شناختی انسان، زیرشاخه خصلت خودگرایی او {حبّ ذات} قرار می گیرد، و به عنوان موتور حرکت آدمی، به سمتی پیش می رود که راننده اراده می کند. گاهی اراده او ثروت اندوزی است، و آن چنان تند و تیز می تازد که به هیچ اندازه ای قانع نمی شود، و سیری ناپذیر است، و گاهی نیز، کمال گرا و تا کرانه های ابدیت پر می کشد، و راه به جایی می برد که سیمرغ وَش، مرغان اندیشه را نشاید که به ستیغ آن پرگشایند.

إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، بنابر این، هنگامی که دچار کاستی ها و کمبودها می شود، و شر و بدی به او می رسد، بی قراری می کند، و فریاد می زند که مسلمانی کجاست؟ و خواهان عدالت و مساوات در تقسیم اموال و امکانات عمومی، و برخورداری همگانی از درآمدهای حاصله ملی است. یعنی، از همین خصلت نهادینه ی به ظاهر زشت بشری، زیباترین اصل زندگی اجتماعی، یعنی عدالت خواهی پدید آید.

اما وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً، همین که امکانات فراوان مادی و معنوی به چنگ آورد، و اوضاع مالی بهتری پیدا کرد، انحصارگرا می شود، و هیچ گونه مشارکت و مواساتی را با دیگران نمی پذیرد، و با خودبینی تمام، می گوید: إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدي‏ این همه دارایی و سیم و زر نتیجه دانایی و زرنگی و ژن برتر من است، و مالیات و این قبیل چیزها، ستم و باج خواهی است.

خصلت دست نخورده و آکبند او چنین است که در روزگاران سختی و تنگی و شَرَربار، یارگیری می کند، و زمین و زمان را به هم می دوزد، و بانگ همگرایی سر می دهد؛ ولی همین که دگرگونی پیش آید، و روزگارانِ نرم و توانگری اش فرا رسد، آن همه فریادها و غوغاهای عدالت خواهی نیز، به سر آید، و همگرایی به واگرایی، و حس مشارکت همگانی به پندار انحصارطلبی دگرگونه می شود، و اندیشه های اجتماع گرایانه او به فردگرایی فروکش می کند.

با این وصف، طرّاح و سازنده این صنعت پیچیده، پیشنهادی ارائه می دهد تا بتوان از این پتانسیل تهدید آمیز، فرصت هایی برای تکامل فراهم ساخت، و از این همه سیلاب های بنیان کن، انرژی های پاک به دست آورد، و کشتزارهای تشنه و مستعد را به منبع غذایی بی پایان دگرگونه کرد؛ و به عبارتی، با مهندسی معکوس می توان چنین قابلیتی را در خدمت رفاه جامعه در آورده، و چنین تهدیدی را به فرصت ها تبدیل کرد.

ظلوماً جهولاً بودن انسان شناشی در قرآن نیز، به همین مفهوم است که زمانی این دو وصف به کار می رود که ذات وصف یافته به آنها، دارای قابلیت نورانیت و علم را داشته، و به اصطلاح منطق شناسان، نسبت عدم و ملکه بر آن پدیده صادق باشد.

کد خبر 3847

برچسب‌ها

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.