جلسات روزانه تفسیر قرآن

در بعضى از تواريخ آمده است كه لقمان غلامى سياه از مردم سودان مصر بود، و با وجود چهره نازيبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت، او از همان آغاز به راستى سخن مى‏گفت، و امانت را به خيانت نمى‏آلود، و در امورى كه مربوط به او نبود دخالت نمى‏كرد. 

به گزارش روابط عمومی پویش ملی در بهشت؛  به همت نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاه آزادکرج سلسله جلسات تفسیر سوره مبارکه لقمان ویژه اساتید برگزار می گردد.

جلسه نهم:

اعوذبالله من الشیطان الرجیم،بسم الله الرحمن الرحیم،الحمدلله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين.یااباصالح المهدی (عج) ادرکنی.

سورة لقمان (31):جلسه نهم

«وَلَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ »(12)
نکته اول:لقمان کیست؟
1-1:: نام لقمان در دو آيه از قرآن در همين سوره آمده است، در قرآن دليل صريحى بر اينكه او پيامبر بوده است يا تنها يك فرد حكيم، وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان، نشان مى‏دهد كه او پيامبر نبود.... او تنها يك مرد حكيم بوده است.در حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام ص نيز نقل شده چنين مى‏خوانيم:

حقا اقول لم يكن لقمان نبيا، و لكن كان عبدا كثير التفكر، حسن اليقين، احب اللَّه فاحبه و منّ عليه بالحكمة ...به حق مى‏گويم كه لقمان پيامبر نبود، ولى بنده‏اى بود كه بسيار فكر مى‏كرد، ايمان و يقينش عالى بود، خدا را دوست مى‏داشت، و خدا نيز او را دوست داشت، و نعمت حكمت بر او ارزانى فرمود.

در بعضى از تواريخ آمده است كه لقمان غلامى سياه از مردم سودان مصر بود، و با وجود چهره نازيبا، دلى روشن و روحى مصفا داشت، او از همان آغاز به راستى سخن مى‏گفت، و امانت را به خيانت نمى‏آلود، و در امورى كه مربوط به او نبود دخالت نمى‏كرد. 

لقمان شویم: چگونه لقمان باشیم؟وَقِيلَ لِلُقْمَانَ أَ لَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلَانٍ قَالَ بَلَى قِيلَ فَمَا بَلَغَ بِكَ مَا نَرَى قَالَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ تَرْكِي مَا لَا يَعْنِينِي وَ غَضِّي بَصَرِي وَ كَفِّي لِسَانِي وَ عِفَّتِي فِي طُعْمَتِي فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هَذَا فَهُوَ دُونِي وَ مَنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ فَوْقِي وَ مَنْ عَمِلَهُ فَهُوَ مِثْلِي.‏ 
ازفطام خون غذایش شیرشد      ازفطام شیرلقمه گیرشد
ازفطام لقمه لقمانی شود     طالب مطلوب پنهانی شود(مولوی)

نکته دوم:حکمت چیست؟حکمتی که پیامبرص تعلیم می دهد«یعلمهم الکتاب والحکمة» وبه هرکس داده شود،اوبه خیرکثیر رسیده است«ومن یوت الحکمة فقداوتی خیرا کثیرا».

2-1: حکمت درلغت واصطلاح قرآنی:راغب اصفهانی:حَكَمَ أصله: منع منعا لإصلاح،و الحِكْمَةُ: إصابة الحق بالعلم و العقل، فالحكمة من اللّه تعالى:معرفة الأشياء و إيجادها على غاية الإحكام، و من الإنسان: معرفة الموجودات و فعل الخيرات.

لذا هرچیزمحکم به گونه ای است که مانع از شکستن وتخریب است.
در روایت ازامام موسی ابن جعفر(ع) آمده که حکمت لقمان،فهم وعقل بوده است .

2-2: حکمت های لقمان هم نظری وهم عملی وگاهی درکنارهم بود؛ مثلا برنفی شرک،که ازمصادیق حکمت عملی است،به وسیله ظلم بودن، که ازمصادیق حکمت عملی است،استدلال می کند.اما بیشترین موارد ازحکمت های لقمان ازمصادیق حکمت عملی است؛مانن اقامه نماز،امربه به معروف،پایداری درزندگی و...

2-3: چندنمونه از رفتارحکیمانه لقمان:
حديثى از امام صادق ع :" به خدا سوگند، حكمتى كه به لقمان از سوى پروردگار عنايت‏شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلكه او مردى بود كه در انجام فرمان خدا قوى و نيرومند بود،1_ از گناه و شبهات اجتناب مى‏كرد، 2_ساكت و خاموش بود 3_با دقت مى‏نگريست 4_بسيار فكر مى‏كرد، 5_تيزبين بود، 6_وهرگز در (آغاز) روز نخوابيد 7_ودر مجالس (به رسم مستكبران) تكيه نمى‏كرد، 8_و رعايت آداب را كاملا مى‏نمود،9_ آب دهن نمى‏افكند،10_ با چيزى بازى نمى‏كرد، 11_و هرگز در حال نامناسبى ديده نشد،

12_هيچگاه دو نفر را در حال نزاع نديد مگر اينكه آنها را با هم صلح داد، 13_واگر سخن خوبى از كسى مى‏شنيد حتما ماخذ آن سخن و تفسير آن را سؤال مى‏كرد،14_ با فقيهان و عالمان بسيار نشست و برخاست داشت ... 15_به سراغ علومى مى‏رفت كه بتواند به وسيله آن بر هواى نفس چيره شود، 16_نفس خود را با نيروى فكر و انديشه و عبرت مداوا مى‏نمود، 17_و تنها به سراغ كارى مى‏رفت كه به سود (دين يا دنياى) او بود،18_ در امورى كه به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمى‏كرد، و از اين رو خداوند حكمت را به او ارزانى داشت" . 


نکته سوم: حکمت ایرانیان در روایات: فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ النَّبِيَّ ع قَالَ أَكْرِمُوا كَرِيمَ قَوْمٍ وَ إِنْ خَالَفُوكُمْ وَ هَؤُلَاءِ الْفُرْسُ حُكَمَاءُ كُرَمَاءُ فَقَدْ أَلْقَوْا إِلَيْنَا بِالسَّلَمِ وَ رَغِبُوا فِي الْإِسْلَامِ .

2-1:  لقمان ایران: شيخ صدوق در كتاب‌{معانى الاخبار} و{مجالس‌} با ذكر سند از امام صادق عليه السلام، از پدران بزرگوارش در حديثى روايت كرده كه فرمود:

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به ياران خود فرمود: كدام‌يك از شما تمام روزها را روزه مى‌داريد؟ سلمان گفت: يا رسول‌اللَّه، من. پس يك نفر گفت: اى سلمان، اكثر روزها تو را ديده‌ام كه غذا مى‌خورى! سلمان فرمود: چنان‌كه تو گمان كرده‌اى نيست. بلكه در هر ماه سه روز آن را روزه مى‌گيرم و خدا فرموده: هر كه يك عمل خوبى انجام دهد، ده برابر او ثواب داده مى‌شود. و از طرفى هم روزه ماه شعبان را به ماه رمضان وصل‌ مى‌كنم و هر كه اين چنين كند، ثواب تمام دهر را دارد. در اين حديث است كه‌رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن مرد فرمود: تو را با مثل لقمان حكيم چه كار كه به او اعتراض كنى، آن‌چه خواهی بپرس تاپاسخ دهد ...

2-2: سلمان حکیم: 
تفسیرتسنیم،ج۳،ص126: در مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و در جمع عمر و كعب الأحبار و طلحه و زبير، در پاسخ عمر كه از تفاوت خليفه و پادشاه پرسيد، مقام شامخ خلافت را در شاخه‌ي هدايت تشريعي آن تشريح مي كند و مي گويد: «الخليفة هو الذى يعدل بالرعية ويقسم بالسوية ويشفق عليهم شفقة الرجل علي أهله ويقضى بكتاب الله»؛ خليفه كسي است كه بين رعيت به عدالت رفتار كند و ثروت بيت المال را به طور مساوي تقسيم كند و بر رعايا چنان مهربان و مشفق باشد كه بر خانواده خويش است و بر اساس كتاب الهي حكم براند و اوامر و نواهي خدا را بي زياده و كاست به خلق خدا برساند و پادشاه، اعم از اين است. كعب سخن سلمان را تحسين كرد و گفت: سلمان از علم و حكمت پُرْ شده است: «سلمان مُلِى ء حكماً وعلماً». عمر گفت: اي سلمان من خليفه ام يا پادشاه؟ جواب داد اگر در همه‌ي عمر خود، يك درهم يا كمتر از آن را در غير جايگاهش مصرف كرده باشي پادشاهي، نه خليفه. عمر شرمسار شد و گريست. [منهج الصادقین،ج1،ص220]
نکته سوم:شکر،چیستی،چرایی وچگونگی

1-1: چیستی شکر
1-2: چرایی شکر: (إنّا هديناه السبيل إمّا شاكراً وإمّا كفوراً)شکربرای کمال ما«لازیدنکم» وتمام نعمت است«لم یک مغیرانعمة انعمها»(انفال،53).

1-3: چگونگی شکر:تسنیم،۳،ص:417: شكر و كمال آن:  كمال شكر در اظهار عجز از آن است+الحمدلله حق شکراست+مراتب سه گانه قولی،قلبی وقالبی.

1-3-1: شکرهای جامع وکامل:
الحمدلله من اول الدنیا،الحمدلله بجمیع محامده،الحمدلله کما هواهله

نکته چهارم:«لنفسه» شکر خداوندمتعال بی نیازمطلق است.

نکته پنجم:«غنی حمید» غنا درانسان گاهی طغیان آور وخروج ازرفتارپسندیده می شود
 

کد خبر 2847

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.