جان مایه دنیای ناپسند

مجموعه پژوهش های قرآنی با عنوان شناسنامه پارسایان با قلم دکتر فرهاد ترابی، دکترای علوم و قرآن و حدیث و معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان البرز منتشر شد.

به گزارش روابط عمومی پویش ملی در بهشت؛ مجموعه پژوهش های قرآنی با عنوان شناسنامه پارسایان با قلم دکتر فرهاد ترابی، دکترای علوم و قرآن و حدیث و معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان البرز منتشر شد.

قسمت بیست و چهارم: جان مایه دنیای ناپسند

در این آیه، جان مایه و سرشت دنیای ناپسند را در پنج ویژگی شناسانده است: نخست، آن را به بازی توصیف کرده است. واژه  لَعِب، به معنای بازی قاعده مندی است که افراد در چارچوب آن، به رقابت می پردازند. این واژه، در اصل، به معنای آب بزاقی است که از دهان کودک جاری می شود؛ و به مفهوم کاری است که دارای انگیزه درست و خردمندانه ای نباشد. (نک: مفردات ألفاظ القرآن، ص741)

دوّم، این است که دنیا را به  لَهو، شناسانده است. و این به معنای هر کار سرگرم كننده‏اى است كه انسان را از كارهای مهم و حياتى باز دارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص748)

سوّم، توصیف به  زینت است. این واژه به معنای زیباسازی است. کاری که باعث می شود که زشتی ها و ناراستی های کسی یا چیزی، از چشم بینندگان پنهان بماند. (معجم مقاييس اللغة ؛ ج‏3 ؛ ص41)

چهارم،  تفاخر است. این واژه به معنای بالیدن و نازیدن به چیزی در برابر دیگران است.

و پنجم، توصیف به تکاثر است. این واژه، به معنای فزون خواهی، و زر و زور خود را به رخ دیگران کشیدن است. چنان که در باره قارون می فرماید: «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِه‏» (قصص/۷۶)

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد     ***       که این عجوزه عروس هزار داماد است

بنابر این، دنیای ناپسند[مذموم] دنیایی است ناپایدار و سراب گونه، که اهریمن زشت خو، انسان گوهرین و والامقام را با بهره گیری از نگرش دنیاخواهی او، با شیوه های پنجگانه فریبنده، از راهیابی به کمال انسانی و مقام خلافت اللهی باز می دارد، از قبیل: رفتارهای بی فایده، سرگرمی با چیزهای بی ارزش و اتلاف عمر گرانبها، آراستن جان خویش به پیرایه های خوش رنگ و لعاب بی دوام ظاهری، و وانهادن آن از بالندگی و شکوفایی فطری؛ فخرفروشی و نازیدن به چیزهایی سایه وار و ناپایدار و؛ و فزون خواهی بی پایان در زراندوزی و به رخ کشیدن آن. با این راهبرد شیطانی، از لحظه های گرانسنگ زندگی انسان، حاصلی جز نماندنی ها و حسرت ها بر جای نمی ماند.

در حدیث قدسی آمده است که: دنیاگرایان، به کودکی مانند که وقتی به رنگ های سبز و زرد بر می خورند، خوش دارند؛ و زمانی که ترش و شیرینی داده شوند، فریب می خورند. (الوافي، ج‏26، ص 139) 

زرق و برق و چرب و شیرین دنیا خیلی زود فریبشان می دهد، و با سرگرم شدن به آنها از ادامه راه کمال انسانی باز می مانند.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید      ***       ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

خداوند متعال در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (عنکبوت/۶۴)؛ اگر مى‏دانستند، زندگانى اين جهان جز سرگرمى و بازيچه‏اى نيست و بى‏گمان زندگى سراى واپسين است كه زندگى (راستين) است.

از این آیه چنین بر می آید که زندگی دنیوی، با همه کامه ها و شیرینی هایش، در برابر شکوه و بزرگی آخرت، تنها یک بازیچه است که بخواهند کودکی را با آن آرام کنند، یا به مانند پستانکی است که بخواهند نوزادی را با آن گول بزنند، و به جای شیر حیات بخش، او را سرگرم کنند.

باز می فرماید: «وَ جي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى؛ يَقُولُ يا لَيْتَني‏ قَدَّمْتُ لِحَياتي»‏ (فجر/۲۴)؛ در آن روزی که انسان بیدار می شود و پرده ها کنار می رود، تنها یک جمله می گوید: ای کاش که برای زندگی ام چيزى از پيش فرستاده بودم.

در این کریمه، زندگی به معنای واقعی، تنها یک معنا دارد، و آن زندگی واپسین است.

در جایی دیگر فرموده است:  «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا؛ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏» (اعلی/۱۷)

دریغ و دردا که شما به جای تربیت و بالندگی جان فرازناک آسمانی خویش، زرق و برق و چرب و شیرین زودگذر دنیا را برگزیدید، و گوهر شاهوار انسانی خود را به بهایی ناچیز فروختید، با این که کانون بنیادین شما -که مجالی برای شکوفایی کامل قابلیت بی مانند انسانی شماست- جهان آخرت است. آخرتی که از سویی، قرارگاه همه خوبی ها و زیبایی ها و کمالات است، و از سوی دیگر، ماندگار و جاودانه است.

غلام هِمّت آنم كه زير چرخِ كبود                      ز هرچه رنگِ تعلّق پذيرد، آزاد است

چه گويمت كه به ميخانه دوش مست و خراب‏       سروشِ عالَم غيبم، چه مژده ها داده است

كه اى بلند نظر، شاهبازِ سدره نشين                 نشيمنِ تو، نه اين كُنج محنت آباد است‏

تو را ز كنگره‏ عرش مى زنند صفير                    ندانمت كه در اين دامگه، چه افتاده است؟

کد خبر 10145

برچسب‌ها

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.